خدا جدا نکند، از دلم، ولای تو را |
ز سینه ام نَبَرد شور نینوای تو را |
به دردهای دل من امید درمان نیست |
خدا نصیب کند تربت شفای تو را |
هراسِ روز قیامت کجا به دل دارد |
به دوش خویش کشد هرکسی لوای تو را |
نشست بر لب من ذکر یا حسین، حسین |
کجا برون کنم از سر، دگر هوای تو را |
چه لاله ها که نشاندیم در مسیر رهت |
ولی نشد که ببوسیم خاک پای تو را |
اگرچه خانه دل ها مزار توست حسین |
کرامتی ! که ببینیم کربلای تو را |
مگر تو باز کنی عقده زبانِ مرا |
که باز هم بُسرایم ز غم، رثای تو را |
وگرنه «آینه» را جز زبان حیرت نیست |
که واژه واژه دهد شرح ماجرای تو را |
شعر از :مرتضی عصیانی
شعر فردوسی از ملک الشعرای بهار
عبدالحسین زرین کوب و هر آنچه که باید از زندگی و آثارش بدانید